Sunday, August 16, 2009

اعتراف

من اعتراف می کنم به قتل، حمل اسلحه
به ارتباط اجنبی ، به سازش و مسامحه

من اعتراف می کنم به ننگ سرسپردگی
به اغتشاش و مفسده،به شرب خمر و هرزگی

من اعتراف می کنم به انقلاب مخملی
به کودتای موسوی علیه بیت رهبری
من اعتراف می کنم که خاتمی منافق است
و شیخ هم طبیعتا خرابکار و فاسق است

من اعتراف می کنم به صاف بودن زمین
به روز بودن شب و یسار بودن یمین
من اعتراف می کنم که جان نثار رهبرم
که قتل این همه جوان نبوده کار رهبرم
من اعتراف می کنم که شب سفید بود و من
اگر سیاه دیدمش خطای دید بود و من

من اعتراف می کنم که اشتباه کرده ام
و عمر خویش اینچنین تباه کرده ام
من اعتراف می کنم تعفن لباس من
زکار خویش بوده من خودم خراب کرده ام

فقط مرا تمیز کن مجال یک وضو بده
من اعتراف می کنم هوای آب کرده ام
من اعتراف می کنم نه بطری و نه کابل بود
نه سقف بود و پنکه و نه پیچش طناب بود

من اعتراف می کنم که قرص ها توهم است
و فرد خائنی چو من نه لایق ترحم است
من اعتراف می کنم فقط کمی امان بده
به دوستان گشنه ام فقط یه لقمه نان بده

من اعتراف می کنم تو رو خدا فقط بزن
چه کار کرده مادرم؟ چه کار کرده پیرزن؟
من اعتراف می کنم فقط نگو به دخترم
در این یکی دو ماه من چه آمدست بر سرم

2 comments:

نوگل said...

خیلی زیبا بود خیلی

newsens said...

چرا نمي نويسي برادر؟